جدول جو
جدول جو

معنی بی دولت - جستجوی لغت در جدول جو

بی دولت
بد بخت کور ستاره کم زن
تصویری از بی دولت
تصویر بی دولت
فرهنگ لغت هوشیار
بی دولت
ادبار، بداقبال، بی اقبال، بی طالع، شوربخت، کم بخت
متضاد: دولتمند
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی دوام
تصویر بی دوام
آنچه زود فرسوده و نابود شود، ناپایدار
فرهنگ فارسی عمید
(عَ / عِ لَ)
مرکّب از: بی + عدالت، ستمگر. بیدادگر. که عدالت ندارد. و رجوع به عدالت شود
لغت نامه دهخدا
(غَ / غِ لَ)
که غفلت نکند. بدون غفلت و بی خبری. هوشیار:
گیتی بسان خاطر بی غفلت
پر نور نفع و خیر ازیرا شد.
ناصرخسرو.
رجوع به غفلت شود، (در تداول عوام) کم بها. (یادداشت مؤلف). و رجوع به قابلیت شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُو لَ)
مرکّب از: بی + دولت، بدبخت و بی نصیب. دارای نکبت. (ناظم الاطباء)، بی اقبال. مقابل بختیار. مقابل صاحب دولت. بخت برگشته. رجوع به دولت شود:
تاک رز راگفت ای دختر بیدولت
این شکم چیست چو پشت و شکم خربت.
منوچهری.
که از بیدولتان بگریز چون تیر
سرا در کوی صاحبدولتان گیر.
نظامی.
نخواهم نقش بیدولت نمودن
من و دولت بهم خواهیم بودن.
نظامی.
و چنانک رسم بیدولتان باشد رای پیرانۀ پسر را بازیچۀ کودکانه می شمرد. (جهانگشای جوینی)،
بعد از خدای هرچه پرستند هیچ نیست
بیدولت آنکه بر همه هیچ اختیار کرد.
سعدی.
بیدولت اگر مسجد آدینه بسازد
یا طاق فرود آید و یا قبله کج آید.
؟
، بی هنر. (ناظم الاطباء) :
نیست دل را با هوسهای جهان در سینه جا
شد چو بیدولت پسر از خانه بیرون کردنیست.
واعظ قزوینی (از آنندراج)،
، کنایه از ناقابل و بدوضع. (آنندراج)، فقیر:
گاه با بیدولتان از خاک وخس بستر کنیم
گاه با ارباب دولت نقش شادروان شویم.
سنائی.
- بی دولتانه، که مقرون به دولت نیست.
- سخن بی دولتانه، سخن که از ادب و هنر بهره ندارد: هولاکوخان از سخنان بی دولتانۀ او برآشفت... (تاریخ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی دوام
تصویر بی دوام
فرسوند نماندنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نو دولت
تصویر نو دولت
نو کیسه گاو زاد ماراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی پولی
تصویر بی پولی
فقر تهیدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی دولتی
تصویر بی دولتی
کور ستارگی کم زنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیو دولت
تصویر دیو دولت
دولتی که زود زوال پذیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی دولتی
تصویر بی دولتی
((دُ لَ))
بدبختی، ادبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی دوام
تصویر بی دوام
زود گذر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
مجهوليّ الهويّة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
Formless
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
informe
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
חסר צורה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
بے صورت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
অবয়বহীন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
isiyo na sura
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
şekilsiz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
형태 없는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
形のない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
vormloos
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
निराकार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
tak berbentuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
ไร้รูป
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
informe
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
informe
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
无形的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
bezkształtny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
безформний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
formlos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
бесформенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی صورت
تصویر بی صورت
sem forma
دیکشنری فارسی به پرتغالی